موضوعات
آمار وب سایت
تعداد اعضا : 0
آی پی امروز : 32 باردید دیروز : 185 آی پی دیروز : 38 بازدید هفته : 464 بازدید ماه : 2,339 بازدید سال : 19,355 بازدید کلی : 156,008 |
نوشته شده به دست خادم الزینب (س)
بسم الله الرحمن الرحیم مناجاتی سیدالشهداء و گریز گودال قبل از سحر صیاد آمد به شکارم بعد از سحر او را صدا کردم "نگارم"
بعد از غروب آفتاب خودپرستی در کام جانم رفت عشق خوشگوارم
فرق میان عقل و قلبم شد هویدا عقلم صدایش زد "حسین" دل خواند "یارم" آنگاه فهمیدم که در دستان یارم در اختیارِ جبرم و بی اختیارم علم الیقین؟ عین الیقین؟ حق الیقین؟ خب از شمع من هم سهم خود را خواستارم این اتصال جاذب و مجذوب یعنی جانم نثار آن کسی که شد نثارم اندازه ی دریا برایم خرج کرده من هم برایش قدّ دریا اشک دارم ای مَحرم زینب ببین که با چه زجری اینجا میان خیل نامحرم دچارم در تو هزار و نهصد و پنجاه زخم است با لمس جسمت زخم ها را می شمارم با خود نگفتی طاقت دیدن ندارم؟ ای وای... رفتی زیر سُم ها در کنارم؟ از نی بیا پایین گلویت را ببوسم جان تو ...جان مادرت... دل بی قرارم دنیا به پایت سوخت اما مثل من نه کم مانده جای اشک و خون، آتش ببارم جعفر ابوالفتحی
تعداد بازدید از این مطلب: 239
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::. |
اشعار جدید
مطالب پر بازدید
|